روز و شب مدهوش و مسرور کتاب
در سرم باشد بسی شور کتاب
در نمایشگاه تهران دیده ام
من بسی اوضاع ناجور کتاب
بعد مبل و فرش و تخت و البسه
غرفه ها گشتند مسحور کتاب
اینتر و واتساپ اگر ظلمت بُوَد
می شوم سرشار از نور کتاب
تابگیرم نمره من در امتحان
می پذیرم نور مذبور کتاب
کاش چشمانم به جای واتس ونت
در ره دانش شود کور کتاب
گیم و لپ تاب است و گوشی دائما
رفته از بین همه شور کتاب
آنقدر مردم گرفتار نت اند
گشته هر خانه دگر گور کتاب
تا که قدرش بیشتر گردد عیان
وضع باید کرد کنکور کتاب
چون ندارم حوصله، اندر کلاس
میشوم مشغول هاشور کتاب
چون که نزدیکش شوم، خوابم برد
مانده ام من زین سبب دور کتاب
کاش می شد امتحان را پاس کرد
فاقد فرمایش و زور کتاب
آن همه خرخوانی اندر امتحان
بی اثر شد ، گشت مقهور کتاب
"استخوان خوک ،دستان جذام "
بی گمان آثار مستور کتاب
تا خلاف دیم دارام حرفی زنی
بی گمان سانسور سانسور کتاب
من برای علم تا چین می روم
با هواپیما نه با تور کتاب
مرد گر موسی صفت باشد، یقین
جلوه ها می بیند از طور کتاب
هر ورق چون تار آهنگی زند
می نوازد گوش، سنتور کتاب
جرعه ای از آن بنوشم بعد آن
مست گردم مست انگور کتاب
بیم آن دارم به زودی در جهان
موزه بگذارند و مامور کتاب
جای ت گر بود ب اندر کتاب
دایما مردم به سر، شور کتاب
بشنو از نی چون حکایت میکند
این گرانی میکند" گور " کتاب
ناشرا چون نان تو در روغن است
پس بمان اکنون تو مشکور کتاب
ربنا کثر علینا ذوقمان
تا شود اشعارمان جور کتاب
گر مجوز گیرد این اشعارمان
می دهم فی الفور من سور کتاب
سید محمد حسینی،سعید رجبی،مهدی حمیدی،طاهره ملکی،افسانه بختیاری نژاد