تقدیمی بداهه سرایان به ساحت مقدس امام رضا (ع)
امشب شب عید است و دلم غرق سرور است
مطروحهی ما قافیهاش دوردودودور است!
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
این وزن بداههست عجب قافیه جور است
اقا دلمان خواست بیاییم به مشهد
افسوس که دوراست ک دور است ک دور است ....
باید که ازینجا بفرستیم سلامی
لابد سرتان گرم حوائج و امور است
با کفش رَوی سوی حرم، شرط ادب نیست
نعلین درآور تو ز پا، وادی طور است
روی حرمت جای من و حوض وکبوتر
زیر حرمت جایگه اهل قبور است
ای آنکه چو من مفلس و نا دار و گدایی
امشب رقم بخشش او فوق کرور است
سلطان جهان است ولی دیده گدا را
جانم به سلیمان که نظرهاش به مور است
درکم ز مقام تو کم است ای همه رحمت
حاجات ولی بیشتر از حد وفور است!
آب حرم حضرت معصومه شبیه
آب حرمت هست کمی البته شور است
تا بوده همین بوده و تاهست همین است
ای عمه ی سادات دلم نقطه ی کور است
اهو نه ولی صید شدم بهر ضمانت...
این صید ولی ماهی ازاد و کپور است ...
اقا به خدا شاعری ما به ازینست
این قافیه هامان همه اش سخت و به زور است
من کفتر بامت شوم و فکر کنم که
من صیدم و بام حرمت هم همه تور است ...
انقدر همه جعفر طیار بخواندند
صحن رضوی غرق ملایک و طیور است
ایقه تو حرم کفتروکا پر مزنن که
جایی برا این ممّدُک عین چوغور است؟!
در صحن کمی بر لبه ی حوض نشستم
احساس نمودم لبه ی حوض نمور است
هرجا متوقف شده ام در حرمت گفت
خادم که برو ! آی ! برو... جای عبور است ...
کل حرمت پر شده از سیل محبان
کرد و لر و ترک و عرب و گیلک بور است
یک عالمه مهمان، همه از دم گله دارند...
ای جان...چقدر صاحب این خانه صبور است
در بارگهش گم نشود ، یک سر سوزن !
پیدا شده در "گمشده ها"یش به وفور است
چادر به کمر بسته زنی سوی ضریحت...
می آید و میترسم ازو بس که غیور است...
کوتاهی دست من و رویای ضریحت...
صد حیف ک این زائرتان اهل قصور است
طالب نشدی باز مرا ضامن آهو
در مسلک ما این حرکت عین قصور است
شایسته نباشد بر ِ او شکوه نمایم
هر چند دلم خسته و پا بر لب گور است
بر مرمر صحنت چقدر سر سره رفتم:
این کودکی دخترکی شاد و شرور است
روشن بنمایید که مطروحهی امشب
طنز است و یا منقبت حضرت نور است؟؟
از باب ادب، یک دو سه بیتی چو بگفتیم
باقیش همه طنز و پر از نکتهی شور است
وقت است دگر عرض ارادت بشود ،طنز
ای طبع بیا گل بنما وقت ظهور است
در کاغذ حاجات نوشته ست جوانی
:اقا طلبم یک زن خوش چهره ی بور است
زن ها همه دراین حرم از ذوق بمیرند
ازبس همه اش شیشه و الماس و بلور است
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
چون فاصله از میکده تا مدرسه دور است
صد بیت بگفتیم و بسی کیف نمودیم
این مغز تهی هم چقدر گنگ و قطورست
بداهه سرایان :
مهدی پرنیان ،سیدمحمد حسینی،ریحانه ابوترابی،طیبه خوش لهجه،افسانه بختیاری نژاد
سوم شهریور94
یار جانی رضای احسان پور
اصفهانی رضای احسان پور
بنده مثل نمک اگر هستم
زعفرانی رضای احسان پور
احمدی گشته اولین طناز
هست ثانی رضای احسان پور
آخر از دست شاعران قمی
شد روانی رضای احسان پور
: هرکجا روضه هست یا نذری
شده بانی رضای احسان پور
می کند باز بهر شاعر ها
کیک و رانی رضای احسان پور
میدهد احمدی به تو کاپِ
قهرمانی رضای احسان پور
بگو ای شاعر بداهه سرا
تا توانی :رضای احسان پور
توی قمپز برای ما بنما
شعرخوانی رضای احسان پور
از برای رقیب ها باشد
همچو جانی رضای احسان پور
شده معروف در زمینه طنز
در جوانی رضای احسان پور
خنده با ریش های پورفوسوری
کرده funyy رضای احسان پور
تو چرا این قدر به ما تکّه
می پرانی رضای احسان پور
: گفته اندر محافل قمپز
چره جا،نی؟رضای احسان پور
: هر که باشی ولی تو شاگرد
پرنیانی رضای احسان پور
میکند عیدها درون خودش
دل تکانی رضای احسان پور
هر کسی هرچه گفت در اینجا
تو همانی رضای احسان پور
طنز را ول نموده و رفته
نوحه خوانی رضای احسان پور
هست مانند پیر فرزانه
در جوانی رضای احسان پور
سربه زیر و مودب و مظلوم
بی زبانی رضای احسان پور
: هست دکتر سلام در دستت
بهر نانی رضای احسان پور
: میکند غیبت تو را انگار
هی فلانی رضای احسان پور
گاه در دست او لواشک و گاه
هست رانی رضای احسان پور
هست استاد احمدی بس چاق
استخوانی رضای احسان پور
بس که هستی شما کمر باریک
استکانی، رضای احسان پور
پرنیان بنز طنز اگر باشد
تو ژیانی، رضای احسان پور
: اولین شاعر زمان حافظ
هست ثانی رضای احسان پور
: گفته ام یک بداهه در وصفت
زود و آنی، رضای احسان پور
نقد تو سخت و ریز بین باشد
دیدبانی رضای احسان پور
عقد کردی ولی همش فکر
حوریانی رضای احسان پور
: تا توانی دلی به دست آور
تاتوانی رضای احسان پور
: زده سر درد شعرمان بالا
سرطانی رضای احسان پور
به گمانم که تو به این محفل
بدگمانی رضای احسان پور
: غیر لبخندهای معروفت
خوش بیانی رضای احسان پور
گشته معروف گرچه ناصر فیض
به از آنی رضای احسان پور
نه زمان مشخصی داری
نه مکانی رضای احسان پور
: ارزش شعرمان هوا رفته
بس گرانی رضای احسان پور
با قمی ها عجب رفیقی تو
یار جانی رضای احسان پور
: فکر تجدید در فراشی تو
در نهانی رضای احسان پور
تو همانند یک تراول و من
یک قرانی رضای احسان پور
گفته شد تازگی نمودی عقد
با زنانی رضای احسان پور
: هر کسی دوره ای بیامد و مرد /جاودانی رضای احسان پور
دلبری می کنی چو با لهجه
شعر خوانی رضای احسان پور
: کفش پا کن که شخصیت دارد
نه کتانی رضای احسان پور
ما همه ساکن زمین و شما
آسمانی رضای احسان پور
گشت چوپان تو معاصر چون
تو شبانی رضای احسان پور
شعر گفتیم بانمک تا در
قم بمانی رضای احسان پور
: بهر تجدید مخزن الاشرار
گشته بانی رضای احسان پور
: جثه ات هیکلی بود احسنت
سایه بانی رضای احسان پور
کرده در راه طنز این کشور
جانفشانی رضای احسان پور
سایه ات مستدام برسرمان
سایه بانی رضای احسان پور
: پله های ترقی ات خوب است
نردبانی رضای احسان پور
: تو نترس از حضور در قمپز
در امانی رضای احسان پور
در غزل چون غزالی و در طنز
پرنیانی رضای احسان پور
نزد مردان عبوس و با زنها
مهربانی رضای احسان پور
: من نگویم که زن ذلیلی تو
بیش از آنی رضای احسان پور
بهر سیاره های طنز نوین
آسمانی رضای احسان پور
ما همه دود اگزوز ماشین
قلیانی رضای احسان پور
گشته توفیق قسمتت چون در
جمعمانی رضای احسان پور
بسته از پشت دست سیمین ِ
بهبهانی رضای احسان پور
: هست عباس احمدی موسی
تو شبانی رضای احسان پور
: جملگی کاکتوس و.تو مثل گل
شمعدانی رضای احسان پور
بسکه چانه زدی تو با استاد
چون زنانی رضای احسان پور
دیدم امروز بنده توی حرم
ناگهانی رضای احسان پور
شعر غزوه اگرچه مجانیست
تو گرانی رضای احسان پور
دعوت از تو شدهاست با تأخیر
چون گرانی رضای احسان پور
: احمدی گر ولایتی باشد
شمعخانی رضای احسان پور
: به گمانم نکرده در عمرش
میزبانی رضای احسان پور
: تازگی گشته قاطی مرغان
ناگهانی رضای احسان پور
باید از احمدی کتابش را
بستانی رضای احسان پور
شعر در مشت توست هی آن را
میچلانی رضای احسان پور
: جیب ما را شما چطور آخر
میتکانی رضای احسان پور ؟
خبه این بیتاما بوگویم از چی؟
از،زبانی رضای احسان پور
نیست اصلا خسیس، گرچه که هست
اصفهانی رضای احسان پور
قصد دارد به شاعران بدهد
مژدگانی رضای احسان پور
: بنده سرباز صفر اما تو
پادگانی رضای احسان پور
امده توی قمپز ایندفعه
امتحانی رضای احسان پور
: شعرهای تو هست با نطق
لن ترانی رضای احسان پور
دیگر از تو نمانده نه نامی
نه نشانی رضای احسان پور
در، هم از حجم ساحتت پر شد
بی کرانی رضای احسان پور
ریش او میرسید تا اینجا
یه زمانی رضای احسان پور
حال چون زن گرفته کرده صاف
چون جوانی رضای احسان پور
بس بزرگی برای کوچک ها
سایبانی رضای احسان پور
وای بَه بَه به شعر تو بَه بَه
بهبهانی، رضای احسان پور
قم بیا و شبی برو حرمی
جمکرانی، رضای احسان پور
دیده ام جنس می فروشی تو
در دکانی رضای احسان پور
قطره قطره عرق ز پیشانی
می چکانی رضای احسان پور
میتوانی یکی دو بیتت را
هم بخوانی رضای احسان پور
قندت از حد گذشته دیگر تو
قند دانی رضای احسان پور
ما همه نعش ،اسکلت، مرده
زندگانی: رضای احسان پور
بعد این شعر ناامید نشو
تو جوانی رضای احسان پور
در ریاضی همیشه و هر جا
تو یکانی رضای احسان پور
: شعرهایت چرا همیشه گشت
بایگانی رضای احسان پور؟
: وانیلی قزوه و رضای رفیع
زعفرانی رضای احسان پور
شعرهایت چرا همیشه شده
بایگانی رضای احسان پور؟
: بنده هم رو به موتم و فانی
جاودانی : رضای احسان پور
احمدی کاسنی است اما تو
زنیانی رضای احسان پور
خواب از چشم ما گرفته شده
قصه دانی؟ رضاى احسان پور
صاحب شعر طنز وآیینی
توامانی رضای احسان پور
نه تومانی دهد تو را استاد
نه قرانی رضای احسان پور
لی اگر جنس احمدی باشد
تو کتانی رضای احسان پور
: قافیه نیست میشود قدری
برسانی ؟ رضای احسان پور
آب قم گرچه شور هست ولی
چشم ما،نی رضای احسان پور
چارقل خوانده ایم بهرشما
درامانی رضای احسان پور ??
گفته اند اهل قم همه بشما
چه جوااانییی رضای احسان پور
چون زدم زنگ، گوشیم هنگید
زاهدانی رضای احسان پور؟؟
قم پر است از تعارف الکی
بی زبانی رضای احسان پور
گفت بنشین که سفره امادس
تو نمانی رضای احسان پور
: ما اگر ساعت و دقیقه شدیم
تو زمانی رضای احسان پور
: بی تعارف،بگو: بیاور یک
قلیانی رضای احسان پور
ما اگر بی امان و درمانیم
تو امانی رضای احسان پور
به مَثَل احمدی اگر غزل است
تو رمانی رضای احسان پور
این بداهه نمی رسد پایان
جاودانی رضای احسان پور
تازه شاعر علیرضا قزوه
باستانی رضای احسان پور
گاه شعری به زور بر ملت
میخورانی رضای احسان پور
از چ رو اینقدر تنت گشته
استخوانی رضای احسان پور
احمدی کوه خضر گر باشد
سبلانی رضای احسان پور
چه کسی گفته میدهد قمپز
کیک و رانی رضای احسان پور؟
انحصاری علیرضا قزوه
همگانی رضای احسان پور
خوب و خاکی علیرضا قزوه
پارلمانی رضای احسان پور
: این بداهه شود به تو تقدیم
تا بدانی رضای احسان پور
که تو هستی عزیز قمپزیان
و بمانی رضای احسان پور
با شکل غیر عادی، بحران آب داریم
ما اندکی زیادی، بحران آب داریم
از بس که تشنه هستیم، گشتیم بی خیالِ
بحران اقتصادی، بحران آب داریم
امروز اگر که گوجه پیدا نمی توان کرد
در لای هر سالادی، بحران آب داریم
دیدی که دست بنده جزغاله شد، نمانده
نه آب نه پمادی، بحران آب داریم
یارو نوشته پستی با عکس سلفی اش در
استخرهای بادی: بحران آب داریم
این تیتر یک خبر بود: بهران آب داریم
لعنت به بی سوادی! بحران آب داریم
در پشت دفتر من، این جمله را نوشته
با رنگ نوک مدادی، بحران آب داریم
پشت کتاب شیمی H2o را کشیده
گفته در آکلادی، بحران آب داریم
بر سردرِ جهنم هم بی گمان نوشته
با خط میر عمادی: بحران آب داریم
یک قطره آب افتاد، مردم همه به یاری
به به چه اتحادی! بحران آب داریم
باید که صرفه جو بود، در شُرب چای و شربت
وقت عزا و شادی، بحران آب داریم
هرچند ما جوانان در فکر ازدواجیم
حتی شب دومادی، بحران آب داریم
مرد و زن و جوان و نوزاد و پیر و کودک
جمعی و انفرادی بحران آب داریم
گفته است مادری در پاسخ به این سوالِ
دیگر چرا نزادی؟ بحران آب داریم
در خواب دیده ام دوش، دیگر نداشت آبی
بابام گفت عادی: بحران آب داریم
دیشب پدر بزرگم ضمن نصیحتی گفت
مهدی بگو به هادی: بحران آب داریم
روزی کنار دریا مادربزرگ من گفت
دریا به این گشادی! بحران آب داریم؟!
مسعود کیمیایی دیشب بلند میگفت
با بهمن قبادی: بحران آب داریم
میگفت صبح دیروز در درس خارج خود
علامه ی جوادی: بحران اب داریم
تدبیر دولت این است: باید گران شود آب
به به چه پیشنهادی! بحران آب داریم
گفتی پس از توافق تحریم ها شکسته
اخبار گوش دادی؟! بحران آب داریم!
حتی پس از توافق، بازار ما کساد است
حالا در این کسادی، بحران آب داریم
آه ای خواص لطفا، این جمله را بخوانید
با لحن انتقادی، بحران آب داریم
پیغام داده داعش بر کل پیروانش
گفت است ای ایادی، بحران آب داریم
در جنگ آب هستیم اما فقط نشستیم
ما ها فقط نمادی بحران آب داریم!
برخیز ای برادر، ای خواهر بسیجی
در اردوی جهادی، بحران آب داریم
یک نکته ی پزشکی: آب زیاد خوب است
یک درس اعتقادی: بحران آب داریم
میخواستم بنوشم یک جرعه آب اما
فریاد زد منادی: بحران آب داریم
محمدحسین مهدویان، ریحانه ابوترابی، فاطمه رضوانی، ملیحه رجایی، طیبه عباسی، افسانه بختیاری نژاد
شده گویا بداهه هم تعطیل
البته واقعا بدون دلیل
اشک میریزم از سکوت گروه
به خروشانی هزاران نیل
پس به جای سرودن یک شعر
میروم تا مغازه با زنبیل
من که ذوقم نمی تراود، پس
مرگ بر انگلیس و اسرائیل
این گروه بداهه این ایام
شد به گور بداهه ها تبدیل
هیچکس نیست داخل این روم
ظاهرا جز جناب عزراییل
کاش ما را دوباره زنده کند
احمدی مثل صور اسرافیل
قصه آن دم مسیحا را
خوانده بودیم داخل انجیل
احمدی ماورای هر تفسیر
جایگاهش فراتر از تأویل
بت شکن بود از طفولیت
احمدی هست از تبار خلیل
ما همه نسخه ی بدل هستیم
احمدی هست اورجینال و اصیل
ما همه مایع "گلی" هستیم
ولی عباس احمدی ست "پریل"
شعر استاد نقره است و طلا
شعر ما زنگ آهن و استیل !
صورت احمدی شبیه هلو
سیرت احمدی شبیه شلیل
مغز من هست قدر یک فندق
مغز استاد احمدی نارگیل
بنده در مهد کودک شعرم
احمدی گشته فارغ التحصیل
شعر ایشان اگر که هست دو متر
پیش او هست شعر بنده دو میل
من درِ پیت و بی کلاس و فشل
احمدی هست باوقار و جمیل
شعر او مثل دانه ی الماس
شعر من هست مثل دسته ی بیل
"زندگی تخته نرد اگر باشد"
احمدی داد هی به بنده شیتیل
دائما موج های منفی را
میکند او به سمت بنده گسیل
چقدَر زود پیر شد استاد
توی سن نیز میکند تعجیل!
سر بی موی احمدی دائم
بدرخشد چو کاسه ی استیل
حال استاد و موی افشان هم
قصه ی دست کوته است و نخیل
ای خدای بزرگ بر استاد
زلف افشان ببخش و صبر جمیل
تاری از موی احمدی بگذار
داخل موزه ها به جای فُسیل
احمدی هم اگر که مو می کاشت
بود بسیار با کلاس و شکیل
گرچه از موی سر شده محروم
عوضش از خدا گرفته سبیل
ظاهراً کله حقیر شده
از برایم چو پاشنه ی آشیل
موی من گر دوباره رشد کند
می دهم بر تمامتان پفِ فیل
هرکسی گفت بیت باحالی
جایزه میدهم به او پاستیل
من مهیای یک سفر هستم
روز یکشنبه هفتم آوریل
پرنیان تو بمان و شعرت را
بر سر بچهها بکن تنزیل
ما که قصد برادری داریم
البته هست ورژن قابیل
آه، استاد قسمتت بشود
یک دعای کمیل در برزیل
بعد هم موقع پذیرایی
بخوری چای و قهوه، یک پاتیل
ما که نا خورده مست می باشیم
می انگور یا می ازگیل
بعد از آن هم برو لب ساحل
تا شود بلکه عیش تو تکمیل
خیر، بنده نمی روم برزیل
مقصدم هست موصل و اربیل
کاشکی قسمت شما بشود
شب جمعه روی چغازنبیل
شب یکشنبه شام می دادند
"جان نثاران مسلم بن عقیل"
بلکه تا همسری شود پیدا
بسته ام بر امامزاده دخیل
مادرم گفت یا مجرد باش
یا فقط زن بگیر از فامیل
عاقبت نیز، قسمت من شد
دختر خنگ حاج اسماعیل!
بار سوم دوباره عاقد گفت
بنده هستم برای عقد وکیل؟
طبعش آنقدر سرد و یخ زده بود
که شدم مثل قطعه ای قندیل
پدرش بود مثل عمه ی او
آدمی بیخود و حسود و بخیل
خواهرش دختر قشنگی بود
صورت او ولی پُر از زیگیل
گر چه می گفت باربی ام اما
هیکلش بود عینهو گوریل
مادرِ خانمم سیاست را
درس داده به گاندی و چرچیل
بعد از این موج زن ذلیلیها
عاقبت ما شدیم بچه ذلیل
پسر چار ساله ام پرسید:
دَلْ گُلوه بداهه کیست مُدیل؟!
عید نوروز خورده بودم من
دو سه تا ظرف پسته و آجیل
گفت مادر بزرگ بنده شبی
آی بچه به من بده اَنجیل
عذر تقصیر! کاین دو مصرع من
اندرش هست واژگان ثقیل
رد نمودیم از ته سوزن
فی البداهه دوباره صدها فیل
با چنین بیتهای زیبایی
باید از ما شود کمی تجلیل
هر کسی رفته سمت یک موضوع
شده امشب بداهه هردمبیل
یک نفر را بیاورید اینجا
بکند این بداهه را تحلیل
یک نفر هم بیاورید شما
تا بگیرد بداهه را تحویل
این که امشب بداهه ای گفتیم
داشت جای هزار شکر جزیل
باز هم صد هزار مرتبه شکر
بود امشب بداهه مان تعطیل!!!
بداهه سرایان :
عباس احمدی،سیدمحمد حسینی،مهدی حمیدی،محمدحسین مهدویان ،ریحانه ابوترابی،ملیحه رجایی،طیبه عباسی،افسانه بختیاری نژاد
هر کار آسان می شود بعد از توافق
اجناس ارزان می شود بعد از توافق
هرچند چیزی قبل از این ارزان نمیشد
اما به قرآن می شود بعد از توافق
در سالن اجلاس تهران جان کری جان
هر روز مهمان می شود بعد از توافق
حتی شنیدم حافظ شیراز می گفت
اصلاح اوزان می شود بعد از توافق
تا هسته ای رونق بگیرد مطمئنم
فردو هم استان میشود بعد از توافق
میگفت مثل مادرش باراک اوباما
حتما مسلمان میشود بعد از،توافق
بلبل غزلخوان بوده از اول ولی خر
قطعا غزلخوان میشود بعد از توافق
با رفع تحریم جهانی خاک ایران
سیراب باران می شود بعد از توافق
حل میشود بحران آبِ خوردن ما
هر چشمه جوشان می شود بعد از توافق
گل میکند هی طبع شاعرهای ایران
کشور گلستان می شود بعد از توافق
قبل از توافق بخت مژگان بسته بوده
وا ، بخت مژگان میشود بعد ازتوافق
دارد شتر در حالت عادی دو کوهان
اما سه کوهان میشود بعد از توافق
می گفت مشتی ممدلی با همسر خود
این ده چو تهران می شود بعد از توافق
مادربزرگ مادرم دندان ندارد
دارای دندان میشود بعد از توافق
"میگفت مشدی ممدلی با همسر خود "
این کدخدا ،خان میشود بعد از توافق
در سفره ما جای چایی هست خالی
پرقند قندان می شود بعد از توافق
ما که فقط از مرغمان هی بال خوردیم
شکر خدا ران می شود بعد از توافق
هر شاعری مانند باباطاهر انگار
یک خورده عریان میشود بعد ازتوافق
گفته است استاندار قم ، اندازه ی قم
قدّ خراسان میشود بعد ازتوافق
معشوقه ای دارای زلفی لخت lakhtبوده
زلفش پریشان میشود بعد ازتوافق
اشعار ما آواره و بی وزن و بی جان
قطعا که دیوان می شود بعد از توافق
اینور پر از آزادی و آنور گمانم
دیگر چو زندان می شود بعد از توافق
سلطان جنگل شیر بود اما به ناچار
خر نیز سلطان میشود بعد از توافق
سرگرمی ما تخمه و سیگار اما
سرشار قلیان می شود بعد از توافق
در خانه ها هم می کند اوضاع تغییر
بابا چو مامان می شود بعداز توافق
یا فی المثل لاحاف پاره پوره ی ما
تخت سلیمان میشود بعد ازتوافق
مریخ و ناهید و عطارد با اورانوس
هم مال ایران می شود بعد از توافق
عیبی ندارد بچه ی ما خنگ باشد
او ایکیو سان می شود بعد از توافق
معروف و مشهور و گران دربین مردم
چاقوی زنجان میشود بعد از توافق
این گربه ی مفلوج زشت پشت خانه
اهوی حیران میشود بعد از توافق
همسایه ی عمه کتی هرچند نازاست
او نیز مامان می شود بعد از توافق
ای هموطن آب و هوای شهر اهواز
مانند گیلان میشود بعد از توافق
من حتم دارم این کویر خشک مفلوک
لبریز باران می شود بعد از توافق
دانلود اگر هرگز نگشته فیلم هایت
یکهو همش دان میشود بعد از توافق
شام تمام مردم ایران یقینا
مرغ و فسنجان می شود بعد از توافق
«ارزانی و ارزانی و ارزانی آمد»
اخبار بابان میشود بعد از توافق
این کشور مظلوم ما هم دست آخر
بهتر ز لبنان میشود بعد از توافق
در اندرون خانه و پستوی منزل
پر حور و غلمان می شود بعد از توافق
در ماه عسل نتانیاهوبا اوباما
مهمان احسان میشود بعد از توافق
کشور اگر مانند یک شلوار جین است
مانند تمبان میشود بعد از توافق
بین من و خانوم من صدتا توافق
از نوع لوزان می شود بعد از توافق
آن کس که آف است و به دور از دستیابی
بی دردسر آن می شود بعد از توافق
شن های بادی در کویر لوت، مثل
قاووت کرمان می شود بعد از توافق
هرکس که ماشینش جلوی خانه ی ماست
هی درب و داغان میشود بعد از توافق
بیت الغزل های توافق را بگویم:
شیطان، انسان می شود بعد از توافق
جان شما چشم حسودان میشود کور
کر گوش شیطان می شود بعد از توافق
در مدرسه شادی و شور و حال برپاست
کنکور آسان می شود بعد از توافق
پرسیده بابا نمره ات کی میشود بیست ؟
گفته ست کیوان : میشود بعد از توافق
: تریاک که کلی به او برچسب خورده
دارو و درمان می شود بعد از توافق
پر میشود از بنز و پورشه این خیابان
خالی ز پیکان می شود بعد از توافق
دشت کویر و لوت ما نابود گردد
چون چشمه سازان می شود بعد از توافق
گفته ست سوسن مادرش را که داداشم
چنگیز، ساسان می شود بعد از توافق
هرچند روی دولت تدبیر کم نیست
اما دوچندان میشود بعد از توافق
هرکشوری که دشمنی می کرده با ما
با خاک یکسان می شود بعد توافق
گر نفت تاحالا نیامد توی سفره
این نفتها نان می شود بعد از توافق
من خوب میدانم که حتما جان کری هم
اسمش کری جان میشود بعد ازتوافق
آن شخص آقا زاده معروف حتی
راهی زندان می شود بعد از توافق
حتما پکیج خانه ی باراک اوباما
از،جنس بوتان میشود بعد ازتوافق
هرچند استقلال بوده تیم محبوب
اما سپاهان می شود بعد از توافق
حوض درون خانه ما هم یقینا
دریای عمان می شود بعد از توافق
در شهر هریک دانه ی سطل زباله
یک دانه گلدان میشود بعد ازتوافق
یخچال توی خانه باراک جان نیز
حتما امرسان می شود بعد از توافق
در شهر ما شادی نباشد قسمت ما آیینه بندان میشود بعد از توافق
کمبود آبی که شده موضوع قمپز
قطعا فراوان می شود بعد از توافق
کفاشیان حتی که دائم اخم دارد
خوشحال و خندان می شود بعد از توافق
فرمانده ی ارتش در امریکا رفیق..
سردار رادان میشود بعد ازتوافق
این مخزن الاشرار افتد دست اشرار
نایاب از آن می شود بعد از توافق
چاقوی ما کندست و تیزی هم ندارد بران و زنجان میشود بعد از توافق
استاد ما هم صاحب ویلای زیبا
در انگلستان می شود بعد ار توافق
هرچه در این ایام بدبختی کشیدیم
یک روزه جبران می شود بعد از توافق
حتی الاغ بد صدای کدخدا نیز
مرغ خوش الحان می شود بعد از توافق
سرباز اماده درون مرزها هم
سرگرد و سروان می شود بعد از توافق
هرکس که اشعار مرا او لایک ننمود
رسوای دوران می شود بعد از توافق
دنیا برای جمعی از دلواپسان، حیف
مانند زندان می شود بعد از توافق
انگار نیروگاه های هسته ای مان
غرق نگهبان میشود بعد از توافق
سید هم از بهر قیام آخرالعصر
سوی خراسان می شود بعد از توافق
بس که خدا این روزها یار ظریف است
استادِ عرفان میشود بعد از توافق
حتی اروپا می شود آباد و آزاد
مانند ایران می شود بعد از توافق!
لطفا خیابان را کمی خلوت نمایید
چون راه بندان می شود بعد از توافق
درهای کشور وا و حتی مرزهامان
چون چاله میدان میشود بعد از توافق
حتی کری هم با معاونها سوار
پرواز ماهان می شود بعد از توافق
پرسید رعنا شوهر دیلاق من هم
یوسوف کنعان میشود بعد از توافق ؟
حتی ایالتهای کوچک در اروپا
مانند واوان میشود بعد از توافق
وقتی توافق توی ماه تیر بوده
پس ماه آبان می شود بعد از توافق
بوده ملایم قبل از این شیب تورم
شیبش شتابان می شود بعد از توافق
البته روحانی رفیق جون جونی
با مهدویان می شود بعد از توافق
چون موگرینی شد هووی کاترین اشتون
جنگی نمایان می شود بعد از توافق
یارانه های آب و برق خانه ی ما
صرف آبونمان می شود بعد از توافق
هرچیز دراین سال ها تحریم بوده
فتّ وفراوان می شود بعد از توافق
هر درد بی درمان که در کشور بیابی
یکباره درمان می شود بعد از توافق
این سنگ فرش کوچه های شهرمان هم
قالی کرمان می شود بعداز توافق
میکشد آخر مرا گرمای قم
تب نمودم در تب بالای قم
بس که گرم است این هوا بی شک شبی
در بیاید عاقبت بابای قم
آنچنان گرماش، بیتابم نمود
کاش تهرانی بُدَم من جای قم
اصطلاحا گفته خر تب میکند
داخل گرمای جان فرسای قم
شکر گرما می کنم من دوستان
عاقبت گل می کند خرمای قم
بی نمک باشد چو آب رودها
بانمک دریاچه و دریای قم
بسکه املاح است اندر آب شرب
طعم زهر مار دارد چای قم
نی فقط شوری آب این کویر
شک ندارم میکشد سرمای قم
کل مسؤلین کشور خواستند
حل شود این مشکل عظمای قم
گر وجود حضرت بی بی نبود
کی میامد در بیابانهای قم
چون نیارد رای در تهران "علی "
می شود هر بار کاندیدای قم
رود پر موجی میان شهرماست
رودخانه نه! بگو دریای قم
رود ماراهم خیابان کرده است
آن عصای حضرت موسا ی قم
بهتر از خاک صفاییه نبود
هرچه گشتم در خیابان های قم
بس که افتادم درون چاله هاش
له شدم انگار بنده لای قم
تا ببیند در خیابان سوژه ای
میرسد از راه این ناجای قم
درشناسایی مجرم خبره اند
مردم باهوش و بی پروای قم
شهرداری مانده جدّا توی این
طرح های قابل اجرای قم
بوستان الغدیرش را ببین
تا ندارد جنگل زیبای قم..
از زمین خواران شنیدم عده ای
گوییا دارند هی سودای قم
میشود صادر به ایران و جهان
آن کلم سنگ و عرق نعنای قم
این سوهان حاج حسین و بچه ها
خود در آورده دگر بابای قم
چادری هستند حتی ساغر و
آتنا و سوزی و مهسای قم
توی تهران هم نمییابی عزیز
دختری چون اقدس و صغرای قم
من نمیآیم به ویلای شمال
تا زمانی هست این ویلای قم
شهروندان جنوبی گفته اند
مو خودوم خواهانم و کاکای قم
هرکسی خواهد بیاید شهر ما
توی دستش دارد او ویزای قم
بریونی دارند اهل اصفهان
می خورم من با شما "باما"ی قم
برده دل از گیلک و از اصفهان
حرف حرف لهجه ی شیوای قم
لهجه شیرین آن کشته مرا:
ممَّته فردا مگه نمْیای قم
ممته زود باش بدو نرذی میدن
اربعین تو کربلا مردای قم
در مخفف کردن هر جمله ای
میرسد آیا کسی هم پای قم؟؟
مختصر گشته حروف شهر ما
به دو حرف قاف و میم املای قم
هر که میخواهد جهاز و زندگی
شک ندارم میخرد کالای قم
من خریدم توی قم یک قمقمه
تک زدند از بنده در دعوای قم
اندروید یک جهان کم آورد
درمصاف سیستم جاوای قم
با عرب ها توی قم صحبت کنیم
یا اخی هل انت تشرب مای قم
گر سوال از شرع داری عضو شو
داخل کانون استفتای قم
من ندیدم واقعا جایی دگر
این همه روحانی و ملای قم
حال من بد می شود هرگاه که
می نشینم پا صداسیمای قم
از صبا بهتر ندیدم بنده تیم
تیم نه، توفان برق آسای قم
چون به امروزش امیدی نیست پس
چشم دنیا هست بر فردای ققم
مست و هشیار و مسلمان، ارمنی
جملگی هستند در رویای قم
از برای گفتن طنزی عظیم
می نویسیم اینچنین انشای قم
اهل قم باشی و قمپز در ندی
این محال است از قدیمیهای قم
گوش خلق الله را کر کرده است
صحبت درگوشی و نجوای قم
خوش به حال شهر تهران بزرگ
گشته در همسایگی دارای قم
عضوی از اعضای تهران بودم و
حال هستم عضوی از اعضای قم
اهل تهران درک کی خواهد نمود
جایگاه عرشی و والای قم
هیچ جای کشور ایران نبود
مثل شهر خوب و بی همتای قم
یک قم و یک قمپز و استاد ما
محشری کرده درین صحرای قم
قم نمک دارد، نمی دانم چرا
بی نمک هستند شاعرهای قم
بداهه سرایان:
عباس احمدی،سید محمد حسینی،محمد حسین مهدویان،مهدی حمیدی،ریحانه ابوترابی،ملیحه رجایی،سما روشنایی،افسانه بختیاری نژاد
واسه مطروحه ی امشب هیچکسی حال نداره
اگه پارسال یه حالی داشت دیگه امسال نداره
زندگی یه طوریه که همه نا امید شدن
مثل اون پرنده که فکر می کنه بال نداره
اونقدر آمال آینده مو هی به باد دادن
دیگه آینده ی من یه ذره آمال نداره
عمری واسه خال دلدار سرودم غزل ولی
یاری که گیرم اومد رو صورتش خال نداره!
دردی که خال تو داره روی قلبم میذاره
به خدا آکنه و زیگیل و تبخال نداره
خواب دیدم بعد توافق اومدم تو خیابون
زنا رو دیدم که هیچکی رو سرش شال نداره!
قربون ظریف برم که بعد این توافقا
بچه مون شکر خدا خوبه و اسهال نداره
بعد این توافقا رفتگرا بی کار میشن
چون کسی توی خونه اش یه ذره آشغال نداره
اگه این توافقا امضا بشه تِلِوزیون
پر سانسور میشه و یه دونه کانال نداره
من که آب نمی خوره چشام به این توافقا
خرِ ما دم نداره میگن چرا یال نداره
سه چاهار ساله دارن میگن توافق می کنیم
یه توافق این همه قیل نداره قال نداره
خنده ای که روی لبهاش آقای ظریف داره
یه قبیله آدم خندون و خوشحال نداره
اقاجون توافقی که نمیدونی چی چیه
این همه قرّ و فر و ادا و جنجال و نداره
بعد این توافقا تو آمریکا شایعه شد
جان کری موجی شده حالت نرمال نداره
گور بابای اوباما بزنیم لهش کنیم
یه توافق که دیگه این همه اهمال نداره
بقال تو کوچه مون مخالف توافقه
میگه هیچ سودی برای جیب بقال نداره
گرگ و بره از قدیما دشمن خونی بودن
این از اون مساله هاییه که حلّال نداره
آمریکا خیلی چیزا داره که ماها نداریم
خیلی چیزا ما داریم، حتی سِنِگال نداره
توی هیچ دولتی قدر دولت روحانی
توی کابینه وزیر پیر و پاتال نداره
یه سری قُپی میان که این روزا ارزونیه
ارزونی تو سفره هاس نیاز به تمثال نداره
اختلاس گرا یه چن وقتیه که زبل شدن
سیستم بانکی ما خدایی اخلال نداره
توی ماه رمضون غرق توهمات میشیم
اون که تو فکرمونه واللهِ یخچال نداره
خداییش هیچ ماهی تو این همه ماه های خدا
مثل ماه رمضون این همه اعمال نداره
اُنقدی که رمضون حلیم و زولبیا داره
رجب و جمادی الثانی و شوال نداره
سال های قبلی مدیر، برنامه افطاری داشت
من نمی دونم ولی پس چرا امسال نداره
توی ماه رمضون بس که همه خداییین
حتی شیطونم دیگه نیت اضلال نداره
فردا هم روزه باشید آی روزه دارای خدا
ماه شوال گمونم بنای اهلال نداره
خوش به حال مادرم که من خودم دخترشم
که ازین دخترکای سانتیمانتال نداره
آفرین به دختری که آنتی سانتی مانتاله
که یه سلفی شبیه کارتای پستال نداره
تا یکم قد کشیدم همه بهم طعنه زدن
هی میگن دختره ترشیده و اقبال نداره
مامانم هی می گه این دختره رو بدیم بره
ولی بابام انگاری که قصد اِعمال نداره
یه شبی حافظ اومد به خواب من با خستگی
گفت به دخترا بگو حافظ دیگه فال نداره
هی بابام میگه برو! مُرده شورِت رو ببرن
بس که بردن دیگه شهرمون یه غسال نداره
مامانم برام خرید یه کامیون جهیزیه
ماکروفر داره ولی قاشق و چنگال نداره
پری خانوم اومده تو مهمونی دائم میگه
چرا این مهسا خانم ظرف کریستال نداره؟
بچه ی مهمون مون زده شکسته آینه رو
مادرش بهش میگه عزیزم اشکال نداره
چقدر فیس و افاده ای شده ای سوسن جونم
این همه کلاس و قرتی پرتی منوال نداره
میدونم زری خانم زنِ شوهر دوستیه چون
رو گوشیِ شوهرش یه دونه میسکال نداره
اون جواهری سر کوچه ی ما قشنگه ها
حیف که تو ویترین خشگلش یه خلخال نداره
یه بلوز میخوام برا خودم ولی مغازه هه
لارج و ایکس لارجو داره یه دونه اسمال نداره
به مغازه دار میگم یک کیلو زعفرون بده
یارو برگشته میگه حتی یه مثقال نداره
رفته بودم دوکون اوستا کریم سیب بخرم
زُل زده تو چشمم و بهم میگه کال نداره
یه ماشین میخوام که قیمتش کمی مناسبه
آمار ماشین خوب رو غیر دلال نداره
یه خونه کوچیک خریدیم تو کوچه اقاقیا
حالا گفته همسرم که اون خونه هال نداره
پسر همسایمون دو روزه که عر میزنه
دردشم اینه چرا تبلت مارشال نداره
دختر همسایمون دویده توی خیابون
پسرم میگه مامان نی نی رو شلوال نداله
پسرم وقتی میپرسه که دوسم داری یا نه؟
من بهش جواب میدم "دنده ای" که دال نداره
گفته بودم قدیما یه شعر آیینیِ خوب
شعر به این قشنگی رو حتی "مجید تال" نداره
کلی زحمتای علمی کشیدم تا فهمیدم
گرمایی شهر قُمو قلهی توچال نداره
کشف تازه ی من اینه زنده اون کسیه که
تو شناسنامش هنوز یه مهر ابطال نداره
کشف تازه ی دیگم اینه که توی والیبال
بازیکن جَنَم داره اما تو فوتبال نداره
مالو از آخر "گچمال" بکَنی چی میمونه؟
میمونه گچ مالی که "گچ" داره و "مال" نداره
ما همه زبون و گوش شنوا داریم ولی
واقعا این چیزا رو شخص کر و لال نداره
هی دارم کشف جدید میکنم و گمنامم
نرمی ابریشمو پارچه ی متقال نداره
شیخ ما عجب کرامتی داره، فرموده که
آیه های کوثرو سوره ی انفال نداره
قمیه اومده و میگه که داییه چرا
خونه ی جواده تون یه دونه دیفال نداره
قم تو خیلی چیزا از تهرونیا خیلی سره
شهر تهرون مث قم این همه گودال نداره
میدونی که قمیا کلسیم زیاد دارن؟
چون که هیچ جای دیگه ماست و شیر ژال نداره
قاف "قندون" برا یزدیا یه جور صدا میده
که صدای قافشو غینِ تو "غربال" نداره
واسه شیرازیه جوک میگم بخنده شاد بشه
هی میخواد به جوک بخنده اون ولی حال نداره
بیچاره اونی که تو تاکسی یهو عطسه زده
دماغش درومده اما یه دسمال نداره
مش رجب بلوف زنه، باز دوباره بلوف زده
میگه ما یه خر داریم زور اونو وال نداره
یا میگه برا خرش یه پالونی خریده که
مثل اون پالونو حتی خر دجال نداره
گفته آینده ی تیم فوتبالو خوب میبینه
این همه ادعا رو یه فرد رمال نداره
اون قدَر صدا و سیما میذاره راز بقا
گمونم مثل اونو، کانال «نشنال» نداره
یاد اون روزا بخیر و کارتونای خوبشون
حیف دیگه تلویزیون حنا و رامکال نداره
این دیجیتال چیه که هر شبکه که میزنی
تِلِویزیُون می نویسه که سیگنال نداره
تِلِویزیُون که سیگنال نداره عزیز من
ارتباطی که به دستگاه دیجیتال نداره
ثبت نام دوست ما تو پُرتال آموزشه
سیستم ثبت نام ما ولی پُرتال نداره
یه دونه رفیق نابابی دارم که این بابا
هیچ کاری به غیر گول زدن یا اغفال نداره
چقدر پیر شده، چه کرده غربت با دلش
با همین رفیقمون که یال و کوپال نداره
تا اونو می بینمش گم می کنم دست و پا مو
این همه دس پاچگی رو طفل خردسال نداره
چقدر لرزه به جونم افتاده با دیدنش
مثل این تکون تکون سوره ی زلزال نداره
تا میام برا زنم چند تا پیامک بزنم
نمیدونم چی میشه دکمه ارسال نداره
تا دیگه قُر نزنه یه دسته گل بهش دادم
داد میزد چرا فقط رُز داره پامچال نداره
فاعلاتنٌ فَعَلنٌ مفاعلنٌ مفعولٌ
دیگه وزن شعر ما جا واسه افعال نداره
بچه های گروه ما اینقده ناز و گُلن
که یقین دارم یکی شو ثبت احوال نداره
ما چقد خوبیم و فی البداهه ایم و شاعریم
انجمن هم این همه ذهنای جوّال نداره
مگه "پرنیان" بیاد تو این گروه شعری بگه
"احمدی" که نیت نزول اجلال نداره
کاش میشد برنده بازی روزگار بشیم
بازی دنیا دیگه انگاری فینال نداره
عزرائیل وقتی میاد کار نداره کی چی کارس
نمیگه کی مال داره کی مال و اموال نداره
یه کمی هم به نماز وروزه هاتون برسید
یه بداهه ارزش این همه دنبال نداره
بداهه سرایان:
آقایان:سید محمد حسینی، سعید رجبی، محمد علیان، محمد حسین مهدویان
خانم ها: ریحانه ابوترابی، طیبه عباسی، سما روشنایی، فاطمه رضوانی، افسانه بختیاری نژاد
اندر تقدیرات بداههای از جناب حسینی که نیت هدیه دادن مخزن الاشرار به ما را در سر میپروراند و اقدام عملی هم نموده.
از بهر شادی ما، سید شدی تو بانی
با این مرام خوبت، کردی مرا روانی
تو خوب و خوشگل و ناز، باحال و دست و دلباز
الگوی کامل هر انسان اصفهانی
شهریه ات اگر کم، اصلا نمیخوری غم
انفاق میکنی باز، هر قدر می توانی
توو دل برو تر از تو، کس در جهان ندیده
هم خوش لباس و نازی، هم خوشگل و مامانی
بر ما تو از محبت، انداختی طنابی
هرجا که خاطرت خواست، ما را تو می کشانی
وصف تو را بخواندیم در دوم دبستان:
تو یار مهربانی دانا و خوش بیانی
تو دوستی هنرمند با سود و بی زیانی
پندم دهی فراوان البته این چنانی:
??دائم نشسته هستی، از کار خسته هستی
برخیز ای برادر، بر خود بده تکانی
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
تو میزبان شوی، من آیم به میهمانی??
هرچند خوش خیالی با فکر و با کمالی
در نظم و دقتت چون، مسئول کاروانی
خوابانده ای شتر را جای مناسب خود
آنقدر خوب و بی نقص، انگار ساربانی
دیروز همسر تو در شعرهای تو یافت
شش دلبر سیه چشم با ابروی کمانی
هستی تو عالمی خوب، فرزانه ای و محبوب
زیرا رها نمودی آن کارهای فانی
گر دشمنان بدانند خاصیت علومت
حتما ترور نمایند شخصیتت نهانی
در طنز هستی استاد_علامه پرنیان گفت _
در فقه خواندت اعلم، آقای سیستانی
در فقه اعلمی تو، محبوب عالمی تو
در امر مرجعیت، مقبول شیعیانی
از حیث اعلمیت چون تو کسی نباشد
تقریبا از زمان مرحوم مامقانی
در عرصه ی سیاست با هوش و با کیاست
حقا که برتری از مسعود بارزانی
شیخی پر از فتوحی، سرشاری از خضوعی
معروف در جهانی با نام و با نشانی
دیروز توی تهران، در سالن وزارت
تجلیل شد ز تو ای شخصیت جهانی
فعال و پر توانی دائم تو شعر خوانی
با حافظی تو گویا، یک روح و جسم,ثانی
رفتی به "روم حافظ"، با شاعران ماضی
آنها ز تو نمودند تعریف آن چنانی
حافظ پیام دادت: ای مرد پر افاده
شبها بکن عزیزم بر روم دیدهبانی
تا اینکه حرف زشتی، یا جملهی درشتی
در شعرها نباشد ای ماه کهکشانی.
اما ز "روم حافظ" ترک گروه کردی
حالا به ما رسیدی، هی تکّه می پرانی
هرجا که توی ابیات، حرف رکیک دیدی
دادی به ما تذکر، تو البته لسانی
بر شعر ناقص ما چکش زدی تو دائم
باشد که تو همیشه چکش بدست مانی
گرچه به میهمانی، آرام و بی کلامی
با شعرهای بسیار اینجا تو میزبانی
عاشق به left هستی، از رومهای بسیار
اما ز ترک این روم، گویا تو ناتوانی
از بس که با صفایی، آنقدر خوش صدایی
بهتر بود صدایت از حامد زمانی
گرچه ز رشت هستی، اما تو در کمالات
یادآوری کنی از، آن سید یمانی
یک عده مینمایند دائم به تو حسودی
پشت سرت همیشه غیبت کند فلانی
تو بانی خریدِ آن مخزن الشّراری
حامی بی بدیلِ هر شاعر جوانی
بعد از خرید فوراً، توی حساب استاد
واریز میکنی پول، خیلی سریع و آنی
ده روزه مهر گردون ما را نموده دلخون
با هدیه ات نمودیم احساس شادمانی
شرمنده تو هستیم ما دائما شب و روز
از بس که تو کریمی، از بس که مهربانی
این کارها در این عصر افسانه است و افسون
کادو نمیدهد کس در سایه ی گرانی
با حرکت قشنگت، غیر از ثواب بسیار
ترویج کرده ای تو روح کتاب خوانی
هر چیز را که داری، بخشیده ای و دیگر
چیزی نمانده از تو، جز پوست، استخوانی
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردی
روزی بگیری حتما ترفیع سازمانی
وصف تو غیرممکن، شعرت سرودنی نیست
گفتیم هرچه اینجا، تو بیشتر از آنی
کار تو بس نکو باد، نامت همیشه در یاد
کاش احمدی بفهمد بهتر ز پرنیانی.
آقایان:عباس احمدی،سعید رجبی،محمدعلیان، محمد حسین مهدویان، سیدمحمد حسینی
خانمها:ملیحه رجائی،فاطمه رضوانی،سما روشنایی