سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بداهه سرایان

تقدیمی بداهه سرایان به ساحت مقدس امام رضا (ع) 

 

 

امشب شب عید است و دلم غرق سرور است

مطروحه‌ی ما قافیه‌اش دوردودودور است!

 

مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن

این وزن بداهه‌ست عجب قافیه جور است

 

اقا دلمان خواست بیاییم به مشهد 

افسوس که دوراست ک دور است ک دور است ....

 

باید که ازینجا بفرستیم سلامی

لابد سرتان گرم حوائج و امور است

 

با کفش رَوی سوی حرم، شرط ادب نیست

نعلین درآور تو ز پا، وادی طور است

 

 روی حرمت جای من و حوض وکبوتر

زیر حرمت جایگه اهل قبور است

 

 

ای آنکه چو من مفلس و نا دار و گدایی

امشب رقم بخشش او فوق کرور است

 

سلطان جهان است ولی دیده گدا را

جانم به سلیمان که نظرهاش به مور است

 

درکم ز مقام تو کم است ای همه رحمت

حاجات ولی بیشتر از حد وفور است!

 

آب حرم حضرت معصومه شبیه

آب حرمت هست کمی البته شور است

 

تا بوده همین بوده و تاهست همین است 

ای عمه ی سادات دلم نقطه ی کور است

 

 اهو نه ولی صید شدم بهر ضمانت...

این صید ولی ماهی ازاد و کپور است ...

 

اقا به خدا شاعری ما به ازینست

این قافیه هامان همه اش سخت و به زور است

 

من کفتر بامت شوم و فکر کنم که

من صیدم و بام حرمت هم همه تور است ...

 

 

 انقدر همه جعفر طیار بخواندند

صحن رضوی غرق ملایک و طیور است

 

ایقه تو حرم کفتروکا پر مزنن که

جایی برا این ممّدُک عین چوغور است؟!

 

در صحن کمی بر لبه ی حوض نشستم

احساس نمودم لبه ی حوض نمور است

 

هرجا متوقف شده ام در حرمت گفت 

خادم که برو ! آی ! برو... جای عبور است ...

 

کل حرمت پر شده از سیل محبان 

کرد و لر و ترک و عرب و گیلک بور است

 

یک عالمه مهمان، همه از دم گله دارند...

ای جان...چقدر صاحب این خانه صبور است

 

در بارگهش گم نشود ، یک سر سوزن !

پیدا شده در "گمشده ها"یش به وفور است

 

چادر به کمر بسته زنی سوی ضریحت...

می آید و میترسم ازو بس که غیور است...

 

 کوتاهی دست من و رویای ضریحت...

صد حیف ک این زائرتان اهل قصور است

 

 

طالب نشدی باز مرا ضامن آهو 

در مسلک ما این حرکت عین قصور است

 

شایسته نباشد بر ِ او شکوه نمایم 

هر چند دلم خسته و پا بر لب گور است

 

 بر مرمر صحنت چقدر سر سره رفتم:

این کودکی دخترکی شاد و شرور است

 

 

روشن بنمایید که مطروحه‌ی امشب

طنز است و یا منقبت حضرت نور است؟؟

 

از باب ادب، یک دو سه بیتی چو بگفتیم

باقیش همه طنز و پر از نکته‌ی شور است

 

وقت است دگر عرض ارادت بشود ،طنز

ای طبع بیا گل بنما وقت ظهور است

 

در کاغذ حاجات نوشته ست جوانی

:اقا طلبم یک زن خوش چهره ی بور است

 

زن ها همه دراین حرم از ذوق بمیرند

ازبس همه اش شیشه و الماس و بلور است

 

ما درس سحر در ره میخانه نهادیم

چون فاصله‌‌‌ از میکده تا مدرسه دور است

 

صد بیت بگفتیم و بسی کیف نمودیم 

این مغز تهی هم چقدر گنگ و قطورست

 

 

بداهه سرایان :

مهدی پرنیان ،سیدمحمد حسینی،ریحانه ابوترابی،طیبه خوش لهجه،افسانه بختیاری نژاد

 

سوم شهریور94 


ارسال شده در توسط بداهه سرایان