سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بداهه سرایان

روزگاری در زمان های قدیم 

دود دارای هزارن سود بود

 

نام من اندر میان شاعران 

از همان دم، شاعر فس فود بود

 

خاستم باشم بجای اوستاد

حال دانستم برایم زود بود

 

از همان سال ازل در مدرسه 

نمره هایم تک به تک مردود بود

 

روزگاری هیکلم چون هیکل

"جان کوچولو" توی رابین هود بود

 

خانه ویران گشته بود از پای بست

او ولی مشغول نصب هود بود

 

گرچه رابین هود و هود از هم جداست

قافیه در هر دو بیتم هود بود 

 

گفت یارو تو گل ناز منی 

روزها شام و نهارم کود بود

 

از گرانی آنچه از سر شد بلند

دود بود و دود بود و دود بود

 

آنکه مارا صاحب مسکن نمود

در حقیقت، حضرت محمود بود 

 

ها بگم؟یالا بگم؟الان بگم؟

احمدی حرفش یقین فرنود بود

 

رای دادم من به روحانی چرا؟

چون نجیب و زاهدو فرهود بود؟!

 

بهر رایانه به صف بودم ولی 

حرف خود پرداز لاموجود بود

 

در سبد، کالای من تا دیده شد 

تخم مرغش اندکی معدود بود

 

با شعار یک کلید آمد وسط 

شاکلیدی که سپس مفقود بود

 

گر چه نامش بود تدبیر و امید

لیک بی تدبیری اش مشهود بود

 

 وضع دولت ...وضع جیب ما، شما....

این حسابم از ازل مسدود بود

 

فقر و بدبختی، نداری و نیاز 

کل حرف کشورم کمبود بود

 

اعتیادش سوخت کل خانه را 

لیک ذکرش دائما یا دود بود

 

یک نفر را فکر کردم احمد است

تو نگو که اسم او مسعود بود!

 

بعد مدتها دوباره دیدمش

تازه فهمیدم که او داوود بود

 

با "سحر" خواهم کنم من ازدواج

چون اجاق گاز او kenwood بود

 

عاشقش گشتم کمی تا قسمتی 

چون نگاهش تیز و رمز آلود بود

 

آفرین بر مردم چشمش که باز 

مردم چشم مرا مسجود بود 

 

بین ما افتاد آخر فاصله

گرچه مقدارش فقط یک رود بود

 

ما مصفاییم و از زشتی به دور

شهرت آن قوم بد اخدود بود

 

آن که با یک خرمگس بدرود گفت 

شک نکن او شاه ما نمرود بود

 

من شدم هم پا و همراه شما 

گرچه ابیاتم همه مطرود بود 

 

آنچه قم را کرده قسمت از وسط

ساحل قلابی قمرود بود

 

چون که می گیرد زبان شعر من 

قافیه دایم فلانی بود بود

 

گر که امشب حلقه ی رندان خوش ست 

چشم تو این جا فقط مقصود بود

 

چون گذشته پاسی از شب، زین ببعد

ساعت نجوای با معبود بود

 

گنج قارون در برم در خواب ناز...

وقت بیداری چرا مفقود بود؟

 

ختم این مطروحه را کردم کنون

چونکه دیگر قافیه محدود بود

 

مهدی پرنیان،سید محمد حسینی،مهدی حمیدی،طاهره ملکی،طیبه خوش لهجه،افسانه بختیاری نژاد

 

 

چهاردیواری بداهه سرایان 

 

سید محمد حسینی :

سید ار چندی نمی آمد وسط

روم و اعضایش همه نابود بود

از برای ضد حال شعر من

شعر نو گفتن، مدیراااا زود بود

گرچه داغون می شود این قافیه

مقدم سید، شدیدا خوب بود

 

افسانه بختیاری نژاد:

حذف کردم شاعران را من ز روم

چون هدف بهسازی و بهبود بود

داده سید بهر شعرم قافیه 

بذل و بخشش کرده اهل جود بود

 

مهدی پرنیان:

قافیه باشد فراوان ای مدیر:

رود، پود، آسود، ناموجود ،بود

 

مهدی حمیدی:

من همش ذوقی سرودم سیدا

ذوق ما هم از ازل مشهود بود


ارسال شده در توسط بداهه سرایان