سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بداهه سرایان

مرغ خونین ترانه را مانم 

صید بی آب و دانه را مانم

 

نیستم اهل دوز و اهل کلک

ساده ای بی نشانه را مانم

 

شانه ی تخم مرغ را دیدی?

تخم نه بلکه شانه را مانم

 

دعوتم چون کنند بهر غذا

حمله‌ی وحشیانه را مانم

 

باتو دارم ضمانتی عمری

بی تو اجناس بانه را مانم

 

از زمانی که آمدم واتساپ

کارمند شبانه را مانم 

 

انقدر عاشق و رمانتیکم

غزلی عاشقانه را مانم

 

جذبه‌ام در صدای نازم هست

ضربه تازیانه را مانم

 

رفته ام توی کار موسیقی

چنگ و تار و چغانه را مانم

 

در میان شما که خوش ذوقید

شاعری ناشیانه را مانم

 

طنز را بهر پول میخواهم

بنده آب و دانه را مانم

 

چون نتم گشته قطع و وصل امشب

شوربخت زمانه را مانم

 

ساده و پیش پا فتاده منم

پرسش احمقانه را مانم

 

در میان جماعت فمنیست

مرد سخت زمانه را مانم

 

بسکه اخمو و بد عنق هستم 

ضربه ی تازیانه را مانم

 

 بهر بابای بچه لوس کنم

دختری نازدانه را مانم

 

در صدا، یا علیرضا عصار

یا که محسن یگانه را مانم

 

بس که از من گرفته هر کس پول

مالیات سرانه را مانم

 

میشود اختلاس هر بانکم

اصل پول خزانه را مانم 

 

کار و زحمت، دوباره زحمت و کار

پادوی چایخانه را مانم

 

هی مرا دور می اندازند

تخمه ی هندوانه را مانم

 

آنقدر گیر کرده ام همه جا

سنگ توی مثانه را مانم

 

در هجوم مصائب دنیا

من دقیقا نشانه را مانم

 

زندگی شعله های آتش و من

ذرت دانه دانه را مانم

 

در فراز و نشیب زندگی ام

ارز بی پشتوانه را مانم

 

بس که درجا زدم در این دنیا

چرخ خیاط خانه را مانم

 

چون که شعرم نداشت وزن و ردیف

شاعری عامیانه را مانم 

 

میزنم ناخنک به هر شعری

چنگ های زنانه را مانم

 

خرمگس در میان معرکه ام

نقشه ای موذیانه را مانم

 

سطل آب یخی است در دستم 

چالشی مغرضانه را مانم

 

چون نشد ذوق من همی پیدا 

دانه ای بی جوانه را مانم

 

میزنم تنبک و سپس چهچه

مرشد زورخانه را مانم 

 

من دوای تمام آلامم

عرق رازیانه را مانم

 

لانگ شات مرا اگر بینی

آدمی چارشانه را مانم

 

گاه در پله های سیر و سلوک

خلسه ای عارفانه را مانم

 

چون ز حق آمدم، رَوَم آنجا

هستی جاودانه را مانم

 

حرفها می زنم، به وقت عمل

واعظ مخفیانه را مانم

 

بس که دور از ریا و سمعه شدم

عملی مخلصانه را مانم

 

شده ام بنده مثل "خرده فروش"

شهردار " میانه" را مانم

 

شعر تو، خواب برده از چشمم

جغد بی آب و دانه را مانم

 

بی تو در کلبه ی گدایی خوش 

عابد زاهدانه را مانم

 

در نبود الف ز قافیه من 

بی محابا فسانه را مانم

 

من و افشای سر? خدا نکند!

نامه ی محرمانه را مانم

 

می شوم جزو خاطراتت باز 

عکس عکاس خانه را مانم

 

 

 

 

مهدی پرنیان،سیدمحمد حسینی،محمدحسین علیان،طاهره ملکی،افسانه بختیاری نژاد


ارسال شده در توسط بداهه سرایان