سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بداهه سرایان

پرنیان ما کجا اقبال لاهوری کجا

چشمه‌ی جوشان کجا و قطره‌‌ی قوری کجا

 

خون او از خون دیگر شاعــــران رنگین تر است 

شعر آیینی کجا اشعار لاتوری کجا

 

 طبع ما پیش جناب پرنیان آورده کم

بیت الهامی کجا و شعر دستوری کجا

 

کوششی گفتیم ما یک عمر و ایشان جوششی 

گفته ی از دل کجا و گفته ی زوری کجا

 

گرچه باشد پرنیان از ما مریدش بیشتر

آل پیغمبر کجا و ایل عاشوری کجا

 

او گرفته مدرکش را از پیام نور، لیک

نور با مدرک کجا و مدرک نوری کجا

 

 «دیدمش خوشحال وشاد و دسته ی گل در بغل

گفتمش مهدی تویی ؟ بح بح چه کیفوری! کجا ؟»

 

مانده او مداح گردد یاکه روحانی شود

ذاکری کردن کجا و عیش مذکوری کجا

 

چند روزی رفته ای تمرین مداحی کلاس 

فکر کرده‌ای که چه؟ حالا سلحشوری؟ کجا؟!

 

عشق مانند پرنده پر زند در قلب او

عشق شاهینی کجا و عشق عصفوری کجا

 

همسری دارد ز لبنان، همسری هند و غنا

گاه یزد و گاه قم، راهی به این دوری کجا

 

این طرف معشوقه هایش آن طرف محبوبه هاش

باز می گوید گلم ما را تو منظوری کجا؟!

 

گفت من صاحب اثر هستم ! میایم انجمن

گفتمش جانم تو خود یک قول ماثوری ! کجا ؟!

 

 فکر کردی از دماغ فیل افتادی زمین

می روی آخر تو که اینقدر مغروری کجا؟

 

عاقبت جایت در اغوش نکیر و منکر است 

فکر کردی میروی حالا ک مشهوری ،کجا ؟

 

روز مرگش چونکه آمد، از ملک پرسید او

میبری من را بدون اینهمه حوری کجا ؟

 

 پرنیان آمد ک برخیزد ، که عزراییل گفت :

جان من حالا تو یک مرحوم مغفوری! کجا ؟

 

میبرد درروز محشر پرنیان را پیک حق

از چه رو با روی شطرنجی و هاشوری؟کجا؟ ...

 

قمپز از فیض حضورش گرچه محروم است، لیک

جمع اینجوری کجا و جمع اونجوری کجا

 

گفت دکتر احمدی قمپز تو را شاعر نمود

او کجا و شاعری با سبک اینجوری کجا

 

 «برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز»

خب بمان تا بر بیاید! می‌روی حالا کجا؟

 

قافیه شد اشتباه و عذرخواهی می‌کنم

حالت عادی کجا و حال مخموری کجا

 

 در شب گیسوی تو مثل دکل گم می شوم 

طره یاران کجا و تاب مستوری کجا

 

من سوالات مهمی توی سر میپرورم

میرسد موری به لانه .. میرود موری کجا ؟

 

 کشف کردم در شب تیره رخ چون ماه دوست

کشف اینجانب کجا کشف مادام کوری کجا

 

فیل و فنجان را نباید جفت یکدیگر کنی

بیگلی بیگلی ها کجا و گوریل انگوری کجا

 

مادر مادربزرگم گاه میبوسد مرا

بوسه لرزان کجا و بوسه حوری کجا

 

ای که گفتی انتظار از مرگ جانفرساتر است

لحظه‌ی مردن کجا و لحظه‌ی دوری کجا

 

خواستگاری رفتم و این نکته را فهمیده ام

خانم دکتر کجا و پشت کنکوری کجا

 

گفت بامن: سعیتان مشکور اقا! تا که رفت

گفتمش بانو! شما خود سعی مشکوری !کجا ؟

 

زن همیشه شوق آور بوده اما فی المثال :

شوق وصل زن کجا و شوق مهجوری کجا

 

زن گرفتیم از قضابین دو راهی مانده ایم 

زن کجا و چشم و ابروی رخ حوری کجا

 

چشم یارم را که دیدم با خودم گفتم خدا

چشمهای من کجا چشم باباغوری کجا

 

همسر خوبم ببین فرق میان این دو لفظ:

"کی میایی پس؟" کجا و "پس کدوم گوری؟" کجا !

 

 «یار با ما بی‌وفایی می‌کند» قلبم شکست

قلب سنگ او کجا و قلب بولوری! کجا

 

گفته بابا : دخترم بنشین نرو آنسوی آب

میروی با عشوه و با تیپ مجبوری کجا

 

دیده ام عکس عروسی ننه قدسی ولی

چادر گل گل کجا? پیراهن توری کجا

 

فرق دارد نسل ما بسیار با نسل جدید 

فرق تاس ما کجا وموی وور ووری کجا

 

گرچه آواز دهل از دور قطعا خوشتر است

صورت فخری کجا و صورت حوری کجا

 

خال مهرویان سیاه و دانه فلفل سیاه

سوز آنجوری کجا و سوز اینجوری کجا

 

 داستانم را نباید نقد بی پروا کنی 

داستان من کجا افسانه ی کوری کجا

 

از تو بهتر هاش را رد کرده ام آقا پسر! 

تو که دیگر اینقدر یاقور و واقوری! کجا؟

 

از تمام خواستگارانم دو تاشان دکترند 

طب جنتلمن کجا و طب شاپوری کجا

 

قلقلک ابزار شوم بی صدا خندیدن است

خنده از دل کجا و خنده زوری کجا

 

یک نفر دیروز توی کوچه پرسید از حقیر:

رفته داداش تو با هوشنگ منصوری کجا؟!

 

من نمیدانم چرا طبع روانم مرده است ؟! 

مرگ با عزت کجا و مرگ اینجوری کجا 

 

داریوش مهرجویی را بگو ای جان من

"گاو" و "هامون"ت کجا "لیلا" و "سنتوری " کجا 

 

خواب دیدم در بهشتم با خودم گفتم عجب:

من کجا اینجا کجا حوری به این بوری کجا !!

 

 شام دانشگاه را هم می خورم با کیف، لیک 

شام رستوران کجا و شام کافور ی کجا

 

 هر دو معلوم اند روی نقشه دنیا ولی 

دستجرد ما کجا استان منچوری کجا

 

شین دخترهای تهران و کلام اشغری

لهجه ی نانا کجا و مرد وافوری کجا 

 

عینک دودی زدم خوردم زمین در بین راه

گفت مردی با غضب هووو هییی خانم کوری؟؟ کجا؟؟

 

«یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم»

نعره‌های رپ کجا و صوت تنبوری کجا !

 

وز وز من چون مگس صوت شما چون بلبل است

نغمه بلبل کجا و زززرز زنبوری کجا

 

من که هر چه شعر گفتم با ادب بود و تمیز

ورنه شعر من کجا اشعار منشوری کجا

 

بچه ام بدجور ونگ و ونگ راه انداخته 

بچه ی تخسم کجا، فرزند گوگوری کجا

 

هرکه چشمک میزند لابد که قصدی داشته

من زدم اما ندارم قصد و منظوری؛

... کجا؟؟!!!

 

 «مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس»

می‌برند آن را که دارد وضع ناجوری، کجا؟؟

 

هر که دارد وضع ناجوری بیاید پیش ما....

ناطق نوری کجا و شیخ ذو النوری کجا

 

پاچه و پیراهنم از کهنگی جرخورده اند...

حال باید رفت با این وضع مجروری ! کجا ؟

 

تو که کل عمر خود را زیر میزی رفته ای 

تا به ما ها می رسی مامور و معذوری کجا؟

 

گفت توی صادرات سدر و کافورم سعید!

گفتمش: تو صادرات سدر و کافوری؟! کجا؟

 

 گرچه من از هیچ یک خیری ندیدم لاجرم 

مکتب توده کجا و حزب جمهوری کجا

 

در سیاست هم ببین فرق طرف را با طرف

طائب و نقدی کجا و ناطق نوری کجا

 

چون مریدی احمق و نادان به پستش میخورد

حیله‌ی ناری کجا و هاله‌ی نوری کجا

 

دولت امد گفت مردم کسر دارد بودجه

میرود هی پشت هم این هجم مکسوری کجا ..؟

 

من نمیدانم که مسئولین کشور می‌روند

با هواپیمای شخصی‌شان همین‌جوری کجا؟؟

 

 اختلاس خاوری گرچه بوَد زشت و سخیف

دزدی زیبا کجا و جو مزدوری کجا؟

 

میم ه ر پور امد از در های زندان در رود

گفت مامورش که عه..تو م. ه .ر پوری ؟ کجا ؟

 

آه ای سردار فتنه، سبز پوش قائله

 کوش کروبی ؟ بگو اصلا تو محصوری کجا؟

 

من کجا کز ترس داس دولتی ساکت شوم

این سکوت تو که در بندی و مهدوری کجا

 

آخرش سر را به باد و دل به طوفان میدهیم

حرف با دانش کجا و شعر اینجوری کجا

 

 این مزخرف آن مسجع این نمادین آن عقیم 

نثر قاجاری کجا و نثر تیموری کجا

 

 

 روزها در حسرت افطار در تاب و تبی

روزه‌ی روزت کجا و شام مفطوری کجا

 

چون ضرورت دارد اینجا لاجرم "آ" "او" شود:

میروی بو خوجه عبداللوه انصوری کجا !!

 

من نمیدانم چرا و از کجا ها امد و 

میرود اخر چنین اشعار پیزوری کجا

 

برتر از قمپز شده این جمع شیک دوستان...

من نفوذی نیستم، ها...رسم مزدوری کجا؟!!!

 

شب بخیر این هم قوافی که برامان مانده بود:

چوری و روری کجا موری کجا یوری کجا!

 

وقت پایان بداهه سر رسید ای دوستان

شور خوابیدن کجا و شعر بی شوری کجا

 

 

 

 

بداهه سرایان:

عباس احمدی،سید محمد حسینی ،مهدی حمیدی، ریحانه ابوترابی،سما روشنایی،طیبه خوش لهجه،افسانه بختیاری نژاد


ارسال شده در توسط بداهه سرایان